به گزارش اکوبانک، وقوع تاریک‌ترین سناریوهایی که سرمایه‌گذاران تا آن لحظه برای اقتصاد جهانی در ذهن می‌پروراندند، اکنون دیگر دور از ذهن به نظر می‌رسد. به‌ نظر می‌رسد رئیس‌جمهور نسبت به سقوط بازارها قدری محتاط‌تر شده است. اما از منظر اکونومیست، پس از هرج‌ومرجی که اعلام تعرفه‌های «متقابل» ترامپ در هفته پیش از آن به بار آورد، این مقدار از آرامش، تسلی‌ اندکی برای جهان محسوب می‌شود. اما این تسلی‌خاطر و اجتناب از بروز فاجعه را با خوش‌شانسی اشتباه نگیرید.

شدت و وسعت شوکی که ترامپ به تجارت جهانی وارد کرده است، حتی اکنون نیز بی‌سابقه است. او روابط تجاری باثباتی را که آمریکا در بیش از نیم‌قرن بنا نهاده بود، با سیاستگذاری‌های دمدمی و خودسرانه جایگزین کرده است؛ تصمیماتی که در شبکه‌های اجتماعی اعلام می‌شوند و حتی مشاورانش از آنها بی‌خبرند. او همچنان در مواجه‌های غیرعادی با چین، دومین اقتصاد بزرگ جهان قرار دارد. سرمایه‌گذاران و شرکت‌ها در سراسر جهان در این فرآیند آسیب دیده‌اند. بازارهای جهانی در واکنش به نخستین اعلام تعرفه‌های ترامپ سقوط کردند. شاخص S&P ۵۰۰ حدود ۱۵درصد کاهش یافت. اوراق قرضه بلندمدت خزانه‌داری آمریکا با فروش گسترده مواجه شدند؛ زیرا صندوق‌های پوشش ریسک مجبور به خروج از موقعیت‌های اهرمی خود شدند. دلار آمریکا که قرار بود پناهگاه امنی باشد، سقوط کرد. پس از تعویق تعرفه‌ها، بازار سهام صعود سرسام‌آوری را تجربه کرد.

در همان روز، ارزش شرکت انویدیا بیش از ۴۳۰میلیارد دلار نوسان داشت. با این حال، حتی پس از توقف موقت تعرفه‌ها، بازدهی اوراق خزانه همچنان بالا مانده است. بازارهای جهانی ۱۱درصد پایین‌تر از سطح خود در فوریه هستند. ترامپ میانگین نرخ تعرفه‌های آمریکا را از ژانویه تاکنون به بیش از ۲۵درصد رسانده و وعده اعمال تعرفه‌های بیشتر، از جمله بر واردات دارو را داده است. مشاوران رئیس‌جمهور در برابر آسیب‌های اقتصادی تعرفه‌ها رفتاری بی‌ملاحظه دارند. آنها معتقدند خارجی‌ها هزینه تعرفه‌ها را می‌پردازند و افت بازار فقط به سرمایه‌گذاران ثروتمند آسیب می‌زند. اما سقوط دلار تقریبا تضمین می‌کند که تعرفه‌ها باعث افزایش قیمت‌های مصرف‌کننده در آمریکا خواهند شد و درآمد واقعی خانوارها کاهش می‌یابد.

ضربه به مصرف خانوار -حتی برای کالاهای ساخت آمریکا- قابل‌توجه خواهد بود و با بی‌اعتمادی ناشی از نوسانات بازار سهام تشدید می‌شود. سرمایه‌گذاری شرکت‌ها نیز ضربه‌ای مشابه خواهد خورد. بیشتر از علم به میزان دقیق تعرفه‌ها، شرکت‌ها به ثبات در قواعد تجارت جهانی نیاز دارند تا بتوانند برای سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت برنامه‌ریزی کنند. برای مثال، هرچند پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی در سال۲۰۰۱ منجر به انفجار تجارت شد، اما در واقعیت، کاهش عمده‌ای در موانع تجاری با آمریکا ایجاد نکرد، بلکه این اطمینان ایجاد شد که جنگ تجاری در کار نخواهد بود؛ اثری که اقتصاددانان بعدا معادل با کاهش ۱۳درصدی در تعرفه‌ها ارزیابی کردند.

خدشه به اعتماد

ترامپ اکنون این اعتماد را هم در داخل آمریکا و هم در میان شرکای تجاری‌اش از بین برده؛ به‌‌ویژه از آنجا که تعرفه‌های او توافق‌نامه‌های تجاری گذشته آمریکا، حتی آنهایی را که خودش امضا کرده است، نادیده گرفته‌اند. هنوز مشخص نیست که ترامپ واقعا در این دوره ۹۰روزه به‌ دنبال چه هدفی است: اهداف ظاهری‌اش، یعنی گرفتن امتیاز از سایر کشورها و بازگرداندن مشاغل تولیدی به داخل، با یکدیگر تناقض دارند. اگر تعرفه‌ها کاهش یابند، بازگشت صنایع تولیدی به داخل کشور رخ نخواهد داد. اما اگر شرکای تجاری گمان کنند که او به حمایت‌گرایی پایبند است، چرا باید امتیاز بدهند؟ و حتی اگر همه تعرفه‌ها لغو شوند، خاطره روز اعلام تعرفه‌ها که ترامپ آن را «روز رهایی» خوانده بود، در ذهن هر شرکتی که به دنبال ایجاد یک زنجیره تامین باشد، باقی خواهد ماند. در هر صورت، ترامپ همچنان در مواجه‌های آشکار با چین قرار دارد که عقب‌نشینی از آن ممکن است دشوار باشد.

در زمان انتشار سرمقاله اکونومیست، تعرفه‌های جدید آمریکا بر واردات چین به ۱۲۵درصد و تعرفه‌های چین -از جمله در پاسخ متقابل- به ۸۴درصد رسیده‌ بود. این سطوح از تعرفه برای تخریب تجارت کالایی بین دو اقتصاد بزرگ جهان کافی هستند؛ اقتصادهایی که تا پیش از این، به‌رغم تنش‌های فزاینده میان ابرقدرت‌ها، عمیقا به هم وابسته بودند. ترامپ می‌گوید: «چین می‌خواهد توافق کند.» اما، مانند سایر متحدان آمریکا، فقط خودش می‌داند که این توافق قرار است چه باشد.

برای بیش از یک دهه، غرب همواره از رویکرد چین به تجارت شکایت داشته است. این کشور سال‌هاست که حداقل روح توافقات سازمان تجارت جهانی را نقض کرده است. مدل سرمایه‌داری دولتی چین که در آن صادرکنندگان با یارانه‌های پنهان و از طرف دولت تامین مالی می‌شوند، به ‌سختی با نظم شفاف و مبتنی بر قواعد هماهنگ است. مازاد تولید صنعتی چین نیز تا حدی ناشی از پایین بودن مصرف داخلی آن است. هیچ‌کدام از این مسائل آمریکا را در مجموع فقیرتر نکرده‌اند، اما باعث شده‌اند که تجارت با چین منصفانه به‌نظر نرسد؛ به ‌ویژه از دید کارگرانی که شغل خود را به‌خاطر این شرایط از دست داده‌اند. با این حال، جنگ تعرفه‌ای ویرانگر و غیرقابل پیش‌بینی هرگز راه‌حل درستی برای این مشکلات نبوده است. تعرفه‌های هر دو طرف، آسیب‌های اقتصادی عمیقی وارد کرده‌اند و ممکن است خطر تقابل نظامی را نیز افزایش دهند.

مسیر امیدوارکننده‌تر برای آمریکا، گردآوردن متحدان خود در یک بلوک تجارت آزاد بزرگ است تا چین را وادار به تغییر رویه کند؛ این همان استراتژی پشت پیمان «مشارکت ترانس-پاسیفیک» بود؛ توافقی تجاری که ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش کنار گذاشت. اسکات بسنت، وزیر خزانه‌داری، از توافق تجاری با متحدان و نزدیک شدن به چین «به ‌صورت گروهی» صحبت می‌کند. اما اکنون که آمریکا متحدانش را تحت فشار قرار داده و از توافقات گذشته‌اش عدول کرده، احتمال همکاری آنها کمتر شده است. این نتیجه کوته‌نظری و تصمیمات بی‌ملاحظه ترامپ است. تنها در مدت ۱۰روز، او اطمینانی را که اقتصاد جهانی بر پایه آنها بنا شده بود، نابود کرده و آنها را با بی‌ثباتی و سردرگمی بی‌سابقه‌ای جایگزین کرده است. شاید بخشی از این هرج‌ومرج اکنون فروکش کرده باشد، اما برای بازسازی آنچه از دست رفته، زمان زیادی لازم است.